آیه 16 سوره فجر

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ

[89–16] (مشاهده آیه در سوره)


<<15 آیه 16 سوره فجر 17>>
سوره :سوره فجر (89)
جزء :30
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی کند (دلتنگ و غمین شود و) گوید: خدا مرا خوار گردانید.

و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.

و اما چون وى را مى‌آزمايد و روزى‌اش را بر او تنگ مى‌گرداند، مى‌گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است.»

و چون بيازمايدش و رزق بر او تنگ گيرد، مى‌گويد: پروردگار من مرا خوار ساخت.

و امّا هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد (مأیوس می‌شود و) می‌گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

But when He tests him and tightens for him his provision, he says, ‘My Lord has humiliated me.’

But when He tries him (differently), then straitens to him his means of subsistence, he says: My Lord has disgraced me.

But whenever He trieth him by straitening his means of life, he saith: My Lord despiseth me.

But when He trieth him, restricting his subsistence for him, then saith he (in despair), "My Lord hath humiliated me!"

معانی کلمات آیه

  • قدر: تنگ گرفت. يكى از معانى قدر، تنگ گرفتن است: «قدر اللَّه عليه الرزق: ضيقه».
  • اهانن: هون (بضم- ه) و هوان: خوارى و ذلت. اهانت: خوار كردن‏ و ذليل كردن.

نزول

شأن نزول آیات 15 و 16:

این آیات درباره عتبة بن ربیعه نازل شده و نیز گویند: درباره امیة بن خلف الجمحى نازل گردیده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلًا لَمًّا «19» وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20»

«15» امّا انسان، (طبعش چنين است كه) هرگاه پروردگارش او را بيازمايد و گراميش داشته و نعمتش دهد، (مغرور گشته و) مى‌گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است. «16» ولى هرگاه او را بيازمايد و روزى او را تنگ سازد، مى‌گويد: پروردگارم مرا خوار كرده است. «17» اين چنين نيست؛

جلد 10 - صفحه 476

بلكه شما يتيم را گرامى نمى‌داريد. «18» و يكديگر را بر اطعام بينوايان ترغيب نمى‌كنيد. «19» و ميراث را (به حق و ناحق) يكجا مى‌خوريد. «20» و مال را بسيار دوست داريد.

نکته ها

«أَكْلًا لَمًّا» يعنى يكجا خوردن، بدون دقت در اين كه حلال است يا حرام و آيا مال ديگران به آن اضافه شده يا نه. «لَمًّا» مصدر «لممت» به معناى جمع و ضميمه كردن است.

«جَمًّا» به معناى زياد و انباشته است.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من و هر كسى كه يتيمى را تحت تكفّل خود قرار دهد، در بهشت در كنار هم هستيم. «1»

يكى از سنّت‌ها و برنامه‌هاى قطعى خداوند، آزمايش مردم است؛ البتّه نه براى شناختن، بلكه براى ظهور خصلت‌ها و بروز تلاش‌ها تا بر اساس آن اجر و پاداش دهد.

آزمايش‌هاى الهى گوناگون است، گاهى با رفاه و ثروت انسان را آزمايش مى‌كند و گاهى با تنگدستى و مشكلات. ولى انسان عجول كه از آزمايش الهى و اهداف آن غافل است، دست به قضاوت‌ها و تحليل‌ها و تفسيرهاى غلط زده و از خداوند گلايه مى‌كند.

پیام ها

1- آزمايشهاى الهى، جلوه‌اى از در كمين بودن پروردگار نسبت به انسان است.

إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ‌ ...

2- آزمايش، وسيله تربيت و رشد انسان است. «الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ»

3- دريافت‌هاى انسان بر اساس لطف اوست نه استحقاق ما. پس گرفتار غرور و عجب نشده و از آزمايش غفلت نكنيد. «فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ»

4- نه فقر نشانه اهانت است و نه دارايى نشانه كرامت؛ بلكه هر دو وسيله آزمايش است. ابْتَلاهُ‌ ... فَأَكْرَمَهُ‌، ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ‌

«1». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 477

5- مهمتر از جسم يتيم روح اوست كه بايد گرامى داشته شود. «تُكْرِمُونَ»

6- كمبودهاى روحى را با احترام و محبت جبران كنيد. (اولين انتظار يتيمان احترام به شخصيّت آنان است) «تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ»

7- در مورد كارهاى خداوند، قضاوت نابجا نكنيد. دليل تنگى رزق را بى‌اعتنائى خداوند نپندازيد، بلكه نتيجه عملكرد خودتان بدانيد. «كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ»

8- احسان به ديگران، در رزق و روزى انسان نقش مهمى دارد. «لا تُكْرِمُونَ‌- فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ»

9- بينوايان نبايد گرسنه بمانند. با انفاق خود، با تشويق ديگران بايد به آنان رسيدگى كرد. «تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ»

10- در درآمدهاى خود دقّت كنيد؛ هر نانى مصرف كردنى نيست. «أَكْلًا لَمًّا»

11- علاقه به مال فطرى است، آنچه مذموم است، علاقه شديد است‌ «حُبًّا جَمًّا»

12- تكريم خداوند از شما، بايد سبب تكريم شما از يتيمان باشد. فَأَكْرَمَهُ‌ ... لا تُكْرِمُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16»

وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ‌: و امّا آدمى چون بيازمايد او را پروردگارش به فقر و فاقه و مسكنت، فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ‌: پس تنگ سازد بر او روزى او را، فَيَقُولُ‌:

پس گويد از روى جزع و ناشكيبائى، رَبِّي أَهانَنِ‌: پروردگار من خوار كرد مرا.

يعنى گمان برد كه سبب خوارى او فقر و فاقه است و بدين جهت گويد: خدا مرا به فقر، خوار گردانيد.

بيان- خلاصه معنى آن است كه آدمى به جهت اشتغال او به حطام دنيا و لذّات آن و اهتمام او به آن، كرامت خود را به توانگرى داند و اهانت خود را به‌

جلد 14 - صفحه 200

فقر و فاقه، و اين از كوتاهى فكر و قلّت فهم و تدبر است. زيرا به حسب حقيقت، كرامت به طاعت و مذلّت به معصيت است، چنانچه فرمايد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»، «1» و فقر گاهى مؤدّى به كرامت دارين است و توسيع گاه است كه موجب استدراج باشد. چنانچه نسبت به معاندين موجب انهماك است در حبّ دنيا و سبب ازدياد عذاب و نكال است در عقبى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ الْفَجْرِ «1» وَ لَيالٍ عَشْرٍ «2» وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ «3» وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ «4»

هَلْ فِي ذلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ «5» أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ «6» إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ «7» الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ «8» وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ «9»

وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ «10» الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ «11» فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسادَ «12» فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ «13» إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ «14»

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ «15» وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ «16» كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ «17» وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ «18» وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا «19»

وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا «20» كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا «21» وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا «22» وَ جِي‌ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‌ «23» يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي «24»

فَيَوْمَئِذٍ لا يُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ «25» وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ «26» يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى‌ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29»

وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30)

ترجمه‌

سوگند بطلوع صبح‌

و شبهاى ده گانه‌

و جفت و طاق‌

و شب وقتى كه بسر آيد

آيا در اين سوگند كفايت است براى صاحب عقل‌

آيا نديدى چگونه رفتار كرد پروردگار تو با قوم عاد

كه آن قبيله ارم داراى عمارتهاى بلندند

آن چنان عمارتهائى كه ساخته نشده مانند آنها در بلدها

و قوم ثمود آنانكه ميبريدند سنگهاى سخت را در وادى القرى‌

و قوم فرعون صاحب ميخها

آنان كه سركشى نمودند در بلدها

پس زياد كردند در آنها فساد را

پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را

همانا پروردگار تو هر آينه در كمين گاه است‌

پس امّا آدميزاد وقتى كه بيازمايد او را پروردگارش پس گرامى دارد او را و نعمت دهد باو پس ميگويد پروردگار من گرامى داشته مرا

و امّا وقتى كه بيازمايد او را پس تنگ نمايد بر او روزى را پس ميگويد پروردگار من اهانت نموده است مرا

نه چنين‌

جلد 5 صفحه 384

است بلكه گرامى نميداريد يتيم را

و ترغيب نميكنيد بر طعام دادن بفقير

و ميخوريد ميراث را خوردنى بتمامى‌

و دوست ميداريد مال را دوست داشتن بسيارى‌

نه چنين است وقتى كه شكسته و خرد شود زمين شكسته و خرد شدنى پى در پى‌

و بيايد امر پروردگار تو و فرشتگان صف در صف‌

و آورده شود در آن روز جهنّم آن روز متذكّر شود آدمى و كجا است براى او فائده تذكّر

ميگويد اى كاش من پيش ميفرستادم براى زندگانى خود

پس در آن روز عذاب نكند مانند عذاب او احدى‌

و بند ننمايد مانند بند نمودن او احدى‌

اى نفس مطمئنّ بحق‌

باز گرد بپروردگار خود با آنكه بپسندى و پسنديده باشى‌

پس داخل شو در بندگان من‌

و داخل شو در بهشت من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بطلوع صبح صادق و ليالى عشر اوّل ذى حجّة الحرام كه متمّم ميقات حضرت موسى عليه السّلام بود و در سوره اعراف ذيل آيه شريفه و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و أتممناها بعشر فتمّ ميقات ربّه اربعين ليله گذشت چنانچه مستظهر از لفظ و نقل قمّى ره است و نيز قسم ياد فرموده بتمام موجودات دنيا كه جفت و طاقند يا دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر چنانچه قمى ره نقل فرموده و اين دو نماز جزء نماز شب است و آداب آن در محلّ خود ذكر شده و در بعضى از روايات شفع بروز ترويه و وتر بروز عرفه و در بعضى شفع بامام حسن و امام حسين و وتر بامير المؤمنين عليهم السلام تفسير شده و قسم ياد فرموده بشب وقتى كه بسر آيد كه وقت تهجّد و عبادت است چنانچه در جاى ديگر فرموده قسم بشب وقتى كه پشت كند و قمى ره آنرا بليله مزدلفه كه شب عيد اضحى است و مردم در آن شب بايد از عرفات بمشعر الحرام بيايند و صبح از آنجا بمنى بروند تفسير فرموده و مكرّر ذكر شده كه تفاسير او منقول از امام عليه السّلام است و بعدا ميفرمايد آيا در اين قسم ياد نمودن قسم كافى و موجب اطمينانى يافت ميشود براى شخص عاقل منصف كه باور كند از جانب خداوند عذاب و انتقامى براى كفّار در پيش هست و براى وضوح جواب سؤال و ظهور جواب قسم از آيات آتيه در كلام ذكر نشده و براى گوشزد كفّار مكّه پيغمبر خود را مخاطب‌

جلد 5 صفحه 385

ساخته ميفرمايد آيا بديده بصيرت و ضمير منير خود نديده و ندانستى كه چگونه معامله فرمود پروردگار تو با قوم عاد براى مخالفت با او امر هود پيغمبر كه آنها بقبيله ارم هم خوانده ميشدند چون عاد پسر عوص بن ارم بن سام بن نوح بوده يا براى آنكه شدّاد بن عاد كه پادشاه مقتدرى بود و جهانگيرى كرد چون وصف بهشت را شنيد در يكى از صحراهاى عدن باغ بزرگى مانند آن داراى عمارات رفيعه و قصور عاليه مزيّن بانواع تزيينات بنا نمود و آنرا ارم نام نهاد و چون تمام شد با كسان خود بجانب آن باغ كوچ كرد و آنها چون بيك منزلى آن رسيدند همگى بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن باغ از انظار مخفى گشت و آن قبيله بنام آن باغ معروف شدند چنانچه مفسّرين نقل نموده‌اند و بنابر اين ارم عطف بيان است براى عاد و غير منصرف بتعريف و تأنيث مجازى است و اينكه خداوند ارم را صاحب عماد خوانده گفته‌اند يا براى آنستكه قدهاى آن مردم بلند بوده مانند ستون مرتفع يا براى آنكه عمارات آن باغ بلند و رفيع بوده و عماد باين معانى استعمال ميشود و بنابر اين ذات العماد صفت منسوب اليه است كه ارم باشد يا صفت منسوبين كه قبيله عادند و مانند آن قبيله در قوّت و قطر و قامت خداوند مردمى نيافريده بود يا مانند آن باغ و عمارات عمارتى در هيچ بلدى ساخته نشده بود و نيز نديده و ندانستى كه خداوند با قوم ثمود كه مخالفت با صالح پيغمبر خودشان نمودند چه سلوكى فرمود آن قوم و قبيله‌اى كه سنگهاى كوه را قطع نمودند بتراشيدن و نقب زدن و منزل ساختن در وادى القرى كه گفته‌اند دره واقع ميان دو كوه است نزديك بمدينه از طرف شام و نيز چه معامله‌اى فرمود با فرعون كه مردم را بچهار ميخ ميكشيد و معذّب مينمود و ميكشت و به ذو الاوتاد ملقّب شد چنانچه در سوره ص بيان شد اين اقوام كسانى بودند كه با خدا ياغى و در بلاد طاغى شدند و فتنه و فساد بسيارى در آن ديار برپا كردند پس ريخت بر آنها پروردگار تو تازيانه عذاب را يعنى پى در پى آنان را بعذابهاى گوناگون معذب فرمود و كيفيّت عذابهاى اين اقوام در سور سابقه مكرّر ذكر شده است و اينكه از عذاب تعبير بتازيانه شده ظاهرا براى آنست كه آن آلت تعذيب است چنانچه در فارسى هم ميگويند

جلد 5 صفحه 386

چون خدا صدا ندارد يعنى مستحق را بدون قيل و قال بسزاى خود ميرساند و معذب مينمايد همانا پروردگار تو در مقام مراقبت و مترصّد گرفتن و بانتقام رساندن گناهكاران است و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنست كه خداوند قادر است اهل معصيت را بمجازات خودشان برساند و تمام كارهاى خداوند بر طبق حكمت است ولى مردم از سرّ آن آگاه نيستند لذا وقتى خداوند كسى را ميخواهد آزمايش فرمايد پس عزّت و نعمت باو ميدهد تا معلوم شود كه شكر آنرا بجا ميآورد و حدّ خود را گم نميكند يا خير ميگويد خداوند مرا گرامى داشته و مغرور ميشود و وقتى بخواهد كسى را بيازمايد پس امر معاش را بر او سخت و تنگ ميفرمايد تا معلوم شود كه صبر بر فقر دارد يا خير ميگويد خدا مرا خوار و ذليل نموده با آنكه هر دو اشتباه نموده‌اند و هر دو براى امتحان بوده و گاه ميشود كه آن براى مزيد استحقاق عذاب و اين براى مزيد اجر و ثواب است نه چنين است كه مردم تصوّر نموده‌اند مال و جاه دنيوى نزد خداوند قدر و قيمتى ندارد كه آنرا باولياء خود دهد و از اعداء خود بگيرد ولى شما مردم از ترس آنكه مبادا چيزى از مال شما كاسته شود احسان و اكرامى نسبت بأطفال يتيم نمينمائيد و دستور نميدهيد بخانواده خود كه طعامى بفقير دهند يا ترغيب و تحريص نمينمائيد كسى يا يكديگر را بر اطعام فقرا چون لا تحضّون و لا تحاضّون هر دو قرائت شده و مالى را كه بدون زحمت ارث بشما رسيده و مركّب از حلال و حرام است بدون آنكه سهم زنان و كودكان را از آن مفروز نمائيد يا حقوق الهيّه را كه مورّث شما نپرداخته بپردازيد جمعا تناول مينمائيد و باكى نداريد چون لمّ بمعناى جمع است و گفته‌اند كفّار مكّه بزنها و اطفال ارث نميدادند و همه را جمعا ميخوردند خلاصه آنكه محبّت بسيار و حرص و ولع خارج از انتظار بجمع مال داريد نبايد چنين بود بلكه بهتر آنستكه اگر مال مخلوط بحرام هم نباشد بحاضرين از اقارب غير وراث احسانى بشود وقتى كه زمين شكسته و خرد شود خرد شدنى پى در پى براى بهم خوردن از زلزله تا مانند غبار نرم و پراكنده گردد يا كوه و تپه و بنائى در آن باقى نماند و صاف و هموار شود و بيايد امر پروردگار تو چنانچه در توحيد و عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده يعنى ظاهر شود آيات قدرت و آثار قهر الهى مانند پادشاهى كه با لشگر خود بيايد و

جلد 5 صفحه 387

آثار قدرت و هيبت و سياست او ظاهر گردد و معرفت بمقام او حاصل شود و ملائكه آسمانها بيايند و بر حسب مقام و منزلت خودشان صف در صف مرتّب بر محشر احاطه نمايند و جهنّم نيز ظاهر و آشكار گردد چنانچه در جاى ديگر فرموده و برّزت الجحيم لمن يرى يعنى ظاهر گردد جهنّم براى هر بيننده و مستفاد از روايات متعدّده معتبره آنست كه جهنّم را در روز قيامت ملائكه بسيارى با زمامهاى زيادى از جاى خود ميكشانند و ميآورند و در صحراى محشر حاضر مينمايند و شعله مهيبى از آن برخاسته ميشود و بر محشر احاطه مينمايد و فرياد مردم حتّى انبياء برب نفسى بلند ميشود و پيغمبر ما رب امّتى ميفرمايد و بعدا صراط بر آن وضع ميشود و مردم بحسب مراتب و اعمالشان بسهولت و صعوبت از آن عبور مينمايند و بسيارى در جهنّم مى‌افتند و كسانيكه نجات پيدا ميكنند حمد و شكر خدا را بجا ميآورند در آن روز متذكّر ميشود آدمى كه چه قدر كار بدى كرده كه در دنيا فكر آخرت نبوده ولى كجا است فائده تذكّر در آن روز كه بحال او نفعى ندارد ميگويد كاش براى زندگى امروزم قبلا تهيّه‌اى نموده بودم يا در زمان حياتم در دنيا اعمال صالحه‌اى بجا آورده بودم كه امروز بدردم ميخورد پس در آنروز خداوند كافر معاند مانند مشركين مكّه را عذابى كند كه كسى چنين عذابى نكرده باشد كسى را و بند و زنجير نمايد بقسمى كه كسى اين گونه بند و زنجير ننموده باشد كسى را و يعذّب و يوثق بصيغه مجهول نيز قرائت شده و بنابر اين معنى سهل‌تر است و در مجمع آنرا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده يعنى عذاب كرده و بند كرده نميشود مانند او كسى ولى نسبت بمؤمنى كه مطمئن بحق و مواعيد انبياء و اوليا شده و بر طبق دستورات ايشان عمل نموده خطاب مستطاب از جانب رب الارباب در دم مرگ يا روز قيامت صادر شود كه اى نفس و جان و قلب مطمئن بحق و حقيقت رجوع كن بمبدء اصلى خود كه عالم اعلى است و برحمت پروردگارت و اصل شو در حاليكه خشنودى تو از او بثواب و خشنود است او از تو بأعمال پس داخل شو در زمره بندگان خوب خدا كه قابليّت اضافه باو را پيدا كردند و داخل شو در بهشت عنبر سرشت كه اوصاف آنرا خداوند بيان فرموده است در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون ملك الموت براى قبض‌

جلد 5 صفحه 388

روح بنده مؤمن حاضر شود باو گويد مشوّش مباش من از پدر مهربان با تو مهربانتر و نيكوكارترم چشمت را باز كن به بين او باز ميكند و چهارده معصوم را در بالين خود ميبيند و ايشان باو معرّفى ميشوند كه رفقاى تو ميباشند پس منادى از جانب حق روح او را ميخواند و ميگويد اى نفس مطمئنّه بمحمّد و اهل بيت او رجوع نما بپروردگارت با آنكه خوشنودى بولايت و خشنود شده‌اى بثواب پس داخل شو در زمره محمّد و آل او و داخل شو در بهشت من پس چيزى نزد او محبوبتر از بيرون آمدن روحش و ملحق شدن بآن ذوات مقدّسه نخواهد بود و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره فجر را در نمازهاى واجب و مستحب خودتان بخوانيد آن سوره امام حسين عليه السّلام است كسيكه آنرا بخواند با آن حضرت محشور و در بهشت همدرجه خواهد بود و الحمد للّه تعالى شأنه.

جلد 5 صفحه 389

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَأَمَّا الإِنسان‌ُ إِذا مَا ابتَلاه‌ُ رَبُّه‌ُ فَأَكرَمَه‌ُ وَ نَعَّمَه‌ُ فَيَقُول‌ُ رَبِّي‌ أَكرَمَن‌ِ «15» وَ أَمّا إِذا مَا ابتَلاه‌ُ فَقَدَرَ عَلَيه‌ِ رِزقَه‌ُ فَيَقُول‌ُ رَبِّي‌ أَهانَن‌ِ «16»

‌پس‌ اما انسان‌ زماني‌ ‌که‌ پروردگار ‌او‌ امتحان‌ ميكند ‌او‌ ‌را‌ باكرام‌ ‌او‌ بمال‌ و منال‌ دنيا و بنعمتهاي‌ ‌او‌ ‌پس‌ تصور ميكند و خيال‌ ميكند ‌براي‌ خوبي‌ ‌او‌ ‌است‌ و نزد ‌خدا‌ محترم‌ ‌است‌ و اما ‌اگر‌ امتحان‌ كند ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ تنگ‌ بگيرد ‌بر‌ ‌او‌ روزي‌ ‌او‌ ‌را‌ نااميد ميشود و ميگويد پروردگار ‌من‌ بمن‌ اهانت‌ و بي‌اعتنايي‌ كرده‌ و غافل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ نه‌ دولت‌ و مكنت‌ و رياست‌ و ساير نعم‌ الهي‌ دليل‌ ‌بر‌ خوبي‌ ‌او‌ ‌است‌ بلكه‌ بسا ‌بر‌ ضرر ‌او‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ ميفرمايد: وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 178، و نه‌ فقر و بلا دليل‌ ‌بر‌ اهانت‌ ‌او‌ ‌است‌ بلكه‌ اينها امتحانات‌ الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ نعمت‌ بايد شكرگزار ‌باشد‌ و ‌در‌ بلا صبر و شكيبايي‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌خدا‌ ميداند ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ چه‌ نحو حكمت‌ اقتضا ميكند و مصلحت‌ دارد و صلاح‌ ميداند ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ امتحان‌ كند ملاك‌ خوبي‌ ايمان‌ و اطاعت‌ و تقوي‌ ‌است‌ و ملاك‌ بدي‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و معصيت‌ ‌است‌ خواهي‌ غني‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ فقير، عزيز ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ذليل‌، صحيح‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ سقيم‌ لذا ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 16)- «و اما هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد (مأیوس می‌شود و) می‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است»! (و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن).

یأس سر تا پای او را فرا می‌گیرد، و از پروردگارش می‌رنجد، غافل از این که اینها همه وسائل آزمایش و امتحان اوست- که خداوند طبق حکمتش هر گروهی را به چیزی آزمایش می‌کند- امتحانی که رمز پرورش و تکامل انسان، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب، و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب است.

در آیه 51 سوره فصلت، نیز آمده است: «هنگامی که نعمتی به انسان می‌دهیم روی می‌گرداند و با تکبر از حق دور می‌شود، اما هنگامی که مختصر ناراحتی به او برسد پیوسته دعا می‌کند و بیتابی می‌نماید».

و در آیه 9 سوره هود، آمده است: «هرگاه ما به انسان رحمتی بچشانیم سپس از او بگیریم نومید و ناسپاس می‌شود».

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص218
  2. تفسیر کشف الاسرار.

منابع